سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
باران
شنبه 90 خرداد 7 :: 11:58 صبح ::  نویسنده : فائزه انتظری

--حسنی نگو جوون بگو
--
--علاف و چش چرون بگو
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
--
--نه سیما جون ،نه رعنا جون
--
--نه نازی و پریسا جون
--
--هیچ کس باهاش رفیق نبود
--
--تنها توی کافی شاپ
--
--نگاه می کرد به بشقاب !
--
--باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
--
--نه نمی رم نه نمی رم
--
--به دخترا دل می بازی ؟!
--
--نه نمی دم نه نمی دم
--
--گل پری جون با زانتیا
--
--ویبره می رفت تو کوچه ها
--
--گلیه چرا ویبره میری ؟
--
--دارم میرم به سلمونی
--
--که شب برم به مهمونی
--
--گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
--
--یه کمی به من سواری می دی ؟!
--
--نه که نمی دم
--
--چرا نمی دی ؟
--
--واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
--
--اما تو چی ؟
--
--نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه
--
--در واشد و پریچه
--
--با ناز اومد توو کوچه
--
--پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
--
--مامان پری ،از اون بالا
--
--نگاه می کرد توو کوچه را
--
--داد زد وگفت : اوی ! بی حیا
--
--برو خونه تون تورا بخدا
--
--دختر ریزه میزه
--
--حسابی فرز وتیزه
--
--اما تو چی ؟
--
--نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
--
--نازی اومد از استخر
--
--تو پوپکی یا نازی ؟
--
--من نازی جوانم
--
--میای بریم کافی شاپ؟
--
--نه جانم
--
--چرا نمی ای ؟
--
--واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب
--
--اما تو چی ؟
--
--نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
--
--حسنی یهو مثه جت
--
--رسید به یک کافی نت
--
--اد شد ورفت تو چت رووم
--
--گپید با صدتا خانووم!
--
--هیشکی نگفت کی هستی ؟
--
--چی کاره ای چی هستی ؟
--
--تو دنیای مجازی
--
--علافی کرد وبازی
--
--خوشحال وشادمونه
--
--رفت ورسید به خونه
--
--باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
--
--اره می خوام اره میخوام
--
--چاهارتا شرعن بگیرم ؟
--
--اره می خوام اره میخوام
--
--حسنی اومد موهاشو
--
--یه خورده ابروهاشو
--
--درست وراست وریس کرد
--
--رفت و توو کوچه فیس کرد
--
--یه زن گرفت وشاد شد
--
--زی ذی شد و دوماد ش




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 اردیبهشت 8 :: 2:41 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

 

یک ایرانی در فرانسه مشغول رانندگی در اتوبان ناگهان متوجه می شه که خروجی مورد نظرش رو رد کرده…
به عادت دیرینه ی ایرانی ها، می زنه روی ترمز و با دنده عقب شروع می کنه به برگشتن به عقب!

در همین حال با یه ماشین دیگه تصادف می کنه …
سرت رو درد نیارم، پلیس می آد و اول با راننده ی فرانسوی صحبت می کنه. بعد می آد سراغ ایرانیه و بهش می گه: از شما معذرت می خواییم. ما باید این آقا رو بازداشت کنیم، ایشون اونقدر مسته که فکر می کنه شما تو اتوبان داشتی دنده عقب می رفتی!!!

 

---------------------------------------------------

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یه موتور گازی ازش جلو زد!خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یه مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار.خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی... آخه کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!

 

--------------------------------------------------

پیغام گیر تلفن پدربزرگ و مادر بزرگ ها:

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

 

اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.

اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.

اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم ؛ شماره 6 را فشار دهید.

اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم ؛ شماره 7 را فشار دهید.

اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.

اگر  پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید. اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید، بگویید، ما داریم گوش می کنیم !!!!

 




موضوع مطلب :

یکشنبه 89 بهمن 10 :: 1:22 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

 

  &&&&&

اتل متل یه فانوس

فرستادم برات بوس

گرفتی بگو آره

نشد بگو دوباره

&&&&&

بعد از هدفمندی یارانه ها.

.

.
بچه: بابا  معدلم بیست شده

بابا: غلط کردی تو که با 10 هم می تونستی قبول شی

حتما باید این همه خودکار حروم می کردی؟

&&&&&

سلامتی رفیقی که اسم ما گوشه موبایلش خاک میخوره

&&&&&

نفرین سال 2011
الهی عاشق غضنفر بشی هر چی بهش بگی دوست دارم بگه هه؟!

 

&&&&&

 

مناجات نامه غضنفر:

.

.

.

خدایا جز گناه از من چه دیدی!

خدا جانم شتر دیدی ندیدی

&&&&&

شعار جدید ایرلاین های ایران :

مسافرین عزیز !

با پروازهای ما شاد می روید و شادروان بازمی گردید !

&&&&&

غضنفر از کلاس راهنمایی رانندگی میاد

بهش میگن مار  باباتو نیش زد فوت کرد ،

میگه : از پشت زدش ؟

میگن آره

میگه مار مقصره !

&&&&&

بعد از ? برابر شدن قیمت نان و آب  اعلام شد :

نظافت هیچ ربطی به ایمان ندارد!

رمضان به ? ماه افزایش یافت !

مهمان دشمن خداست !

&&&&&

جدیدترین تابلوی راهنمایی و رانندگی !

جاده غضنفر دارد ! خطر پرتاب سنگ !

&&&&&

فروش ویژه بلیط یکطرفه به مقصد بارگاه الهی !

“هواپیمایی ایران”

&&&&&

اگر تبعیدت کردن باهاتم ، اگر شکنجت کردن باهاتم

اگر اعدامت کردن باهاتم

ولی اگر بنزین خواستن ، من با اونام ! گفته باشم

&&&&&

ادامه دارد......




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 9 :: 1:32 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

   

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ،
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد،
تعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت . . .

----------------------------------

از خدا پرسیدم چی دوست داری ؟ گفت : سخاوت . دیوانه گفت: حماقت . غم گفت: ملامت . کوه گفت: صلابت . معشوق گفت : نگاهت . فدای تو که گفتی : رفاقت

----------------------------------

می تپد قلبم برای تو که یادت همدم لحظه لحظه های من است. و با هر تپش بی تاب تر برای دیدار تو می شوم.

----------------------------------
لیز خوردن بهونه ایست تا دست هایی رو که دوست داری محکمتر فشار بدی.

----------------------------------

میدونی بعضی شبا چرا زود صبح میشه؟ چون خورشید هم دلش برات تنگ میشه

----------------------------------

گل من خبرنداری دل گلدونت میگیره

اگه توپژمرده باشی گلدونت برات میمیره

----------------------------------

شعاع درد مرا ضرب در هزار کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

----------------------------------

هرگزبرای عاشق شدن به دنبال باران و بابونه نباشی گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند

----------------------------------

در مصر شوریده ای بود و می گفت : در طریقت اگر عاشقی در غم عشق بمیرد عجب نیست . عجب آنست که در سوز عشق یک روز زنده بماند.

----------------------------------

لذت عشق ؛ زمانی که آن را نثار میکنید بیشتر از زمانی است که دریافتش میکنید!!!

----------------------------------

عشق حقیقی مثل روح است افراد زیادی درباره ی آن صحبت میکنند ولی تعداد کمی محدودی آن را دیده اند.

----------------------------------

به نام خدا خالق انسان . به نام انسان خالق غم ها . به نام غم ها به وجود اورنده ی اشک ها . به نام اشک تسکین دهنده ی قلب ها . به نام قلب ها ایجاد گر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان

----------------------------------

 من از بازی هفت سنگ بدم میاد ، میترسم اینقدر سنگ رو سنگ بذاریم که بینمون دیوار بشه ، بیا لی لی بازی کنیم که تو هرجا رفتی دوباره برگردی پیشم . . .!

----------------------------------

زندگی ام را به پاک ترین نگاه می فروشم، پاک ترین نگاه را به پاک ترین قلب، پاک ترین قلب را به مرگ، مرگ،که زیبا ترین هدیه ی خداست

----------------------------------

در مدرسه از نشاط من کم کردند...

از فرصت ارتباط من کم کردند...

هر وقت به هم عشق تعارف کردیم...

از نمره ی انضباط ما کم کردند...

----------------------------------

در بی کران دور

بر سنگ سخت گور

خط نوشته بود با جوهر سرشک

* * * آرامگاه عشق * * *

----------------------------------

قلب من در ره عشقت چه اسیر است

که تو جان منی

شهسوار دل من گام بنه بر دل و دیده

که تو ایمان منی .




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 6:41 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

در ایام قدیم در روستای شلی  رسم بر این بود که در دهمین روز تولد نوزاد ‌، عده ای از بستگان و آشنایان برای صرف ناهار دعوت شوند. پس از صرف ناهار و چای و شیرینی مادر بزرگ

 و یا قابله کودک را در گهواره می بندند. در بعضی مناطق اگر نوزاد فرزند اول باشد ، این وظیفه را مادربزرگ طرف مادری به عهده می‌گیرد. سپس مدعوین پولی به عنوان هدیه در گهواره

 طفل می گذارند.بعضی از خانوادهها  پس از خوابانیدن نوزاد در گهواره ، بستگان طرف مادری نوزاد، روی گهواره گرد و یا نبات می‌شکنند و یا گهواره را چند بار به شدت تکان می‌دهند .

 این کار به این دلیل انجام می ‌شود که اگر در طول زندگی بین پدر و مادر نزاعی رخ داد ، گوش طفل به سروصدا عادت کرده باشند .

 




موضوع مطلب :

<   1   2   3   4   5   >>   >   
 
   


*سفارش کد موزیک*