سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
باران
پنج شنبه 90 خرداد 19 :: 2:21 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

 

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه ، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد.

بعداز ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد ، تصمیم گرفت که با اتومبیل به دنبال دخترش برود.

با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد. وسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده می شد، او می ایستاد، به آسمان نگاه می کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می شد.

زمانی که مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند ، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: "چه کار می کنی؟ چرا همین طور بین راه می ایستی؟"

دخترک پاسخ داد،" من سعی می کنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می گیرد."




موضوع مطلب :

شنبه 90 خرداد 7 :: 11:58 صبح ::  نویسنده : فائزه انتظری

--حسنی نگو جوون بگو
--
--علاف و چش چرون بگو
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
--
--نه سیما جون ،نه رعنا جون
--
--نه نازی و پریسا جون
--
--هیچ کس باهاش رفیق نبود
--
--تنها توی کافی شاپ
--
--نگاه می کرد به بشقاب !
--
--باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
--
--نه نمی رم نه نمی رم
--
--به دخترا دل می بازی ؟!
--
--نه نمی دم نه نمی دم
--
--گل پری جون با زانتیا
--
--ویبره می رفت تو کوچه ها
--
--گلیه چرا ویبره میری ؟
--
--دارم میرم به سلمونی
--
--که شب برم به مهمونی
--
--گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
--
--یه کمی به من سواری می دی ؟!
--
--نه که نمی دم
--
--چرا نمی دی ؟
--
--واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
--
--اما تو چی ؟
--
--نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه
--
--در واشد و پریچه
--
--با ناز اومد توو کوچه
--
--پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
--
--مامان پری ،از اون بالا
--
--نگاه می کرد توو کوچه را
--
--داد زد وگفت : اوی ! بی حیا
--
--برو خونه تون تورا بخدا
--
--دختر ریزه میزه
--
--حسابی فرز وتیزه
--
--اما تو چی ؟
--
--نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
--
--نازی اومد از استخر
--
--تو پوپکی یا نازی ؟
--
--من نازی جوانم
--
--میای بریم کافی شاپ؟
--
--نه جانم
--
--چرا نمی ای ؟
--
--واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب
--
--اما تو چی ؟
--
--نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
--
--موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
--
--حسنی یهو مثه جت
--
--رسید به یک کافی نت
--
--اد شد ورفت تو چت رووم
--
--گپید با صدتا خانووم!
--
--هیشکی نگفت کی هستی ؟
--
--چی کاره ای چی هستی ؟
--
--تو دنیای مجازی
--
--علافی کرد وبازی
--
--خوشحال وشادمونه
--
--رفت ورسید به خونه
--
--باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
--
--اره می خوام اره میخوام
--
--چاهارتا شرعن بگیرم ؟
--
--اره می خوام اره میخوام
--
--حسنی اومد موهاشو
--
--یه خورده ابروهاشو
--
--درست وراست وریس کرد
--
--رفت و توو کوچه فیس کرد
--
--یه زن گرفت وشاد شد
--
--زی ذی شد و دوماد ش




موضوع مطلب :


 
   


*سفارش کد موزیک*