سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
باران
پنج شنبه 89 دی 23 :: 1:35 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

موسیقی اصیل وسنتی در شلی نیز مانند دیگر نقاط در گذشته از رونق خوبی برخوردار بوده و اکنون نیز بندرت در گوشه و کنار این منطقه مورد استفاده قرار گرفته اگرچه علاقمندان بسیاری دارد. ساز سنتی و اصلی در موسیقی این ناحیه نوع خاصی از نی یا همان لله وا می باشد و هر ملودی آن مضراب ویژه ای دارد. این ساز از دیر باز تا زمان حاضر بیشتر توسط  چوپانان نواخته می شد. قطعاتی مانند. لیلی جان، عامی دترجان، زَ را، امیری، طالبا و مش حال با لله وا نواخته می شود. هر یک از این ملودی ها از احساسات پاک و شگرف بومیان بیقرار در دل طبیعت زیبای منطقه حکایت دارد. برای مثال ملودی مش حال هنگامی نواخته می شود که چوپان گوسفندان را در هوای برفی، به چرا می برد و بر ا ثر صدا و آوای برخاسته از لله وا، گوسفندان برف را با پا کنار زده و علفها را پیدا می کنند و به چرا می پردازند. هنگام بازگشت گله نیز ملودی دنباله مش حال نواخته می شود.امیری خوانی نیز در شلی و روستاهای اطراف بسیار رایج بوده و طرفداران زیادی دارد. هنگامی که آواز خوانان خوش صوت شعر امیر پازواری شاعر سرگشته و عاشق دوران صفویه را در مایه امیری در بیشه های پرطراوت و جنگل های سرسبز وکوهستانهای زیبا می خواندند طنین آواز و مفاهیم شعرشان، همگان را به مهمانی آن دامنه های دلنواز و مراتع سرسبز و کوههای سر به فلک کشیده می برد. حتی صدای نی چوپانان در شبان گاهان نیز جان مایه ای از شعر امیر دارد که خود از طبیعت بی نظیر لفور الهام گرفته و هنگام غم و اندوه نیز شعر امیر و صدای خواننده امیری خوان داروی زخم دل های بومیان بوده است. در منطقه پشتکوه مهدیشهر  هم مانند دیگر نقاط ایران، چوپانان و هنرمندان شعرهای زیبای امیر پازواری را به گونه ای اصیل و شیدا می خواندند. صدای آواز بعضی از آنها در دل طبیعت آنچنان باشکوه و دلنشین بود که گویی پرندگان و چرندگان نیز از آن بوجد می آمدند. امیر پازواری از اهالی ناحیه پازوار در حاشیه شمالی شهر بابل بود علاقه مردم این منطقه به موسیقی مازندرانی بعلت زبان مادریشان که محلی مازندرانی هست می باشد که در اولین قسمت معرفی روستای شلی به آن اشاره شده بود هر چند رفت وآمد مردم بیشتر به سمت سمنان و شهرهای اطراف می باشد ولی وابستگی آنان به زبان مادری از یک سو وحضور در منطقه ای سمنان که معروف به جزیره لهجه ها می باشد به نحوی که از بیست وپنج کیلومتری شمال شهر سمنان یعنی شهمیرزاد که به گویش مازندرانی تکلم می کنند موجب گردیید این زبان همچنان در منطقه رونق داشته و موسیقی هر منطقه نیز متناسب با زبان و گویش منطقه می باشد.




موضوع مطلب :

دوشنبه 89 دی 20 :: 3:14 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

بچه های بامزه




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 7:47 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

خداوندا نمی دانم  در این دنیای وانفسا کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم نمیدانم ،نمی دانم خداوندا.در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازمنمی دانم خداوندابه جان لاله های پاک و والایت نمی دانم
دگر سیرم خداوندا.دگر گیجم خداونداخداوندا تو راهم ده. پناهم ده .امیدم خداوندا . که دیگر نا امیدم من و میدانم که نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیکن من نمیدانم دگر پایان پایانم.
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم که آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.چرا پنهان کنم در دل؟چرا با کس نمی گویم؟چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فکر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . که دردم را فرو ریزددگر هنگامه ی ترکیدن این درد پنهان است خداوندا نمی دانم
نمی دانم و نتوانم به کس گویم فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم  به پو چی ها رسیدم من به بی دردی رسیدم من به این دوران نامردی رسیدم من نمیدانم نمی گویم نمی جویم نمی پرسم نمی گویند نمی جوند جوابی را نمی دانم سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند چرا من غرق در هیچم؟ چرا بیگانه از خویشم؟  خداوندا رهایی ده
کللام آشنایی ده خدایا آشنایم ده خداوندا پناهم ده امیدم ده خدایا یا بترکان این غم دل را و یا در هم شکن این سد راهم را که دیگر خسته از خویشم که دیگر بی پس و پیشم فقط از ترس تنهایی هر از گاهی چو درویشم و صوتی زیر لب دارم وبا خود می کنم نجوای پنهانی  که شاید گیرم آرامش ولی آن هم علاجی نیست و درمانم فقط درمان بی دردیست و آن هم دست پاک ذات پاکت را نیازی جاودانش هست




موضوع مطلب :


یکی دو شب بعد از خواستگاری مراسم اره سری برگزار می شد به طوری که یک قواره پارچه به عنوان نشانه در مجمه ای قرار می دادند و به خانه عروس می بردند. کله قند پای تقریبا ثابت همه ی >> اره سری <<ها بود . در شب اره سری از طرف خانواده داماد یک نفر شیخ یا پا منبری خوان برای جاری کردن صیغه ی محرمیت دعوت می شد و پس از خواندن دعای مخصوص با چکش کله قند را می شکست. مادر عروس در سینی ای که معمولا با یک بقچه ی زیبا تزیین شده بود یک قواره پارچه پیراهنی و یا دستمال و جوراب مردانه می گذاشت و به مجلس می برد که این هدیه سهم کسی بود که کله قند را شکست. تکه های کله قند را به مادر عروس می دادند تا عروس خانم آن را با خود به خانه بخت ببرد و با داماد نوش جان کند.
در مراسم "اره سری" معمولا مهریه و شیربها و مدت نامزدی و چند و چون مراسم شربت خوری و یا عقد کنان مطرح می شد
.
اگر خانواده عروس برای تهیه جهزیه پول و یا لوازم زندگی مطالبه می کردند معمولا از اصل مهریه کم می شد. مثلا قید می کردند از کل مهریه 500 تومان 200 تومان گرفته و 300 تومان نگرفته . البته این مبلغ و این رسم بر می گردد به حدود صد سال پیش
.
لوازم مورد مطالبه معمولا دو دسته بودند
:
1)
مجمعه با ظرف:شامل یک مجمعه ی مسی و 6 عدد بشقاب و 6 عدد کاسه و یک عدد دیس و یک دست قاشق. کاسه و بشقاب معمولا مسی و یا لعابی بودند
.
2)
سماور با ظرف: شامل سماور و قوری و سینی چای و استکان و نعلبکی و قندان

عروس خانم یک متکا و یک جاجیم بافته ی خود را به آ ن اضافه می نمود و در مجموع یک صندوق چوبی وسیله ای بود که بار یک اسب می شد و جهزیه عروس را تشکیل می داد. در بعضی از نقاط رسم بر این بود که مادر یا خواهر بزرگ داماد انگشتری هم به دست عروس خانم می زد. عروس و داماد تا روز عقد کنان در هیچ کدام از مراسم حضور نداشتند . در بعضی نقاط عروس و داماد تا روز عروسی چهره همدیگر را نمی دیدند
.
وظایف خانواده داماد در هنگام نامزدی

اگر در دوران نامزدی اعیاد و یا روزهای خاصی وجود داشت خانواده ی داماد وظایفی داشتند که باید به فراخور وضع مالی خود به آن عمل می کردند.
مثلا قبل از عید نوروز شیر و بره و نان خانگی و حلوا و یک قواره پارچه برای عروس خانم می فرستادند. شیر و بره شامل سه من (9 کیلو) شیر و یک بره بود که بره را خانواده ی عروس شب عید می کشتند و ته چین درست می کردند
.
مادر عروس هم یک سبد تخم مرغ رنگ شده برای خانواده داماد می فرستاد. قبل از عید قربان هم گوسفندی برای قربانی به خانه عروس فرستاده می شد. برای شب تیر ماه سیزه تمام سور و سات این شب شامل میوه و نان خانگی و حلوا و دختر دونه به منزل عروس فرستاده می شد.

از مشخصه های دیگر دوران نامزدی این بود که عروس و داماد کمتر یکدیگر را ملاقات می کردند. اگر ملاقاتی صورت می گرفت پنهانی و دور از چشم بزرگترها بود به خاطر اینکه حجاب کردن در مقابل دیگران خصوصا بزرگتر ها حرمت نگه داشتن محسوب می شد.

 




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 دی 8 :: 8:21 عصر ::  نویسنده : فائزه انتظری

سلام مجدد   در ادامه معرفی روستای شلی امروز به فکرم رسید تا اطلاعات بیشتری را تقدیم دوستان بکنم :
روستای شلی و روستای هیکو که در حدود چهار کیلومتری شلی قرار داره را می توان به عنوان سرچشمه رودهای  که از طریق رود خانه تجن به دریای مازندران وصل می شود دانست به نحوی که در روستای شلی از سه سرچشمه به نامهای (آر دره.گنج دره. اسپرو.)و هیکو خود به عنوان سرچشمه که از طریق(هیرو)به سمت دریای مازندران آب راهدایت می کند وپس از عبو از روستاهای ملاده.تم.تلاجیم.فینسک وپر آب تر شدن در این مسیر به لحاظ پیوستن آب از چشمه های مسیر در نهایت با وصل شدن آبهای  مسیر تنگه کاورد  به سمت دریای مازندران سرازیر می گردنند لازم به ذکر است که اخیرا با احداث سد سلیمان تنگه بهره بهرداری لازم از این نعمت خدادادی بعمل می آید.
   عکس زیر از تنگه هیرو گرفته شده که تقدیم شما می گرددکه انشاالله در قسمت های بعدی از عجایب تنگه هیرو بیشتر خواهم نوشت
:.تنگه زیبا وپر رمزوراز هیرو.




موضوع مطلب :

1   2   >   
 
   


*سفارش کد موزیک*